یزدفردا -علی آبادی :برای آشنا شدن با مصادیق لا یخافون لومه لائم بهتر است مراجعه ای داشته باشیم به آیه 54 سوره مائده :
سوره : المائدة آیه : 54
فارسي:
ترجمه فولادوند
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هر كس از شما از دين خود برگردد، به زودى خدا گروهى [ديگر] را مىآورد كه آنان را دوست مىدارد و آنان [نيز] او را دوست دارند. [اينان] با مؤمنان، فروتن، [و] بر كافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمىترسند. اين فضل خداست. آن را به هر كه بخواهد مىدهد، و خدا گشايشگر داناست.
ترجمه مجتبوی
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هر كس از شما كه از دين خويش برگردد زودا كه خداوند گروهى را بياورد كه ايشان را دوست دارد و ايشان او را دوست دارند، با مؤمنان نرم و خاكسارند و بر كافران سخت و گردنفراز، در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزنش هيچ سرزنشكنندهاى نمىترسند. اين برترى و بخشش خداست كه آن را به هر كه بخواهد مىدهد و خداوند فراخبخشايشى داناست.
ترجمه مشکینی
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هر كس از شما از دين خود برگردد (زيانى به خدا نمىزند) خداوند به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنها را دوست دارد و آنها نيز او را دوست دارند، در برابر مؤمنان رام و خاضعند و در برابر كافران مقتدر و پيروز، در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمىهراسند. اين (ايمان و محبت و شهامت) فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد مىدهد و خداوند (از نظر وجود و توان و رحمت) گسترده است و داناست
ترجمه بهرام پور
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما از دينش برگردد، خدا به زودى جمعيتى را به عرصه مىآورد كه دوستشان دارد و دوستش مىدارند، با مؤمنان افتاده و با كافران سختگيرند، در راه خدا جهاد مىكنند و از ملامت هيچ ملامتگرى نمىترسند. اين فضل خداست
در روايت است: چون اين آيه نازل شد، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دست به شانه سلمان فارسى زد و فرمود: هموطنان تو مصداق اين آيهاند. <115> در آيات قبل، خطر سلطه كفار و منافقان مطرح بود، اينجا سخن از ارتداد است. شايد اشاره به اين باشد كه نفاق و دوستى و رابطه با كفّار و پذيرش سلطه آنان، به ارتداد مىانجامد. امام باقرعليه السلام دربارهى «يحبّهم و يحبّونه» فرمود: مراد علىّ عليه السلام و شيعيان اويند. <116> در روايات شيعه و سنّى آمده است كه پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله در جنگ خيبر، پس از ناكامى فرماندهان در فتح قلعههاى دشمن فرمود: به خدا سوگند فردا پرچم را به دست كسى مىدهم كه خدا و رسول او را دوست دارند، او هم، خدا و رسول را دوست دارد و پيروزى را به ارمغان مىآورد. آنگاه پرچم را به دست على عليه السلام داد. <117> 1- مؤمن بايد به فكر عاقبت خود باشد، چه بسا مؤمنانى كه مرتدّ شوند. «يا ايها الّذين آمنوا مَن يرتدّ» 2- رهبر روشن ضمير، بايد احتمال ارتداد و برگشت پيروان خود را بدهد. «مَن يرتدّ منكم» 3- كفر يا ارتداد گروهى از مؤمنان، ضربه به راه خدا نمىزند. «فسوف يأتى اللّه...» 4- ارتداد، ثمرهى نداشتن معرفت و محبّت نسبت به دين و خداست. «يأتى اللّه بقوم يحبّهم و يحبّونه» 5 - خداوند، نيازى به ايمان ما ندارد. «فسوف يأتى اللّه» 6- در راه ايمان و شكستن سنّتها و عادات جاهلى نبايد از سرزنشها و هوچىگرىها و تبليغات سوء دشمن ترسى داشت و تسليم جوّ و محيط شد. «لا يخافون لومة لائم» 7- رفتار مسلمان، نرمش با برادران دينى و سرسختى در برابر دشمن است و هيچ يك از خشونت و نرمش، مطلق نيست. «اذلّة على المؤمنين أعزّة على الكافرين» 8 - فضل خدا تنها مال و مقام نيست، محبّت خدا و جهاد در راه او و قاطعيّت در دين هم از مظاهر لطف و فضل الهى است. «ذلك فضل اللَّه» 9- دوستى متقابل ميان بنده و خدا، از كمالات بشر است. «يحبّهم و يحبّونه» 10- با نويد جايگزينى ديگران، جلو يأس و ترس را بگيريد. «من يرتدّ... فسوف يأتى... و لايخافون» 11- مؤمن واقعى كسى است كه هم عاشق و هم محبوب خدا باشد. «يحبّهم و يحبّونه» 12- كسى كه ايمان واقعى دارد، هرگز در برابر كافران احساس حقارت نمىكند. «اعزّة على الكافرين» 13- دلى كه از محبّت خدا خالى شد بيمار و وابسته به كفّار مىشود، ولى دلى كه از مهر خدا پر است هرگز وابسته نمىشود. «فى قلوبهم مرض يسارعون فيهم... يحبّهم و يحبّونه... اعزّة على الكفارين» 14- اسلام رو به گسترش است، تنها به ريزشها نگاه نكنيم به رويشها نيز نگاه كنيم. «من يرتدّ... يأتى اللَّه» 15- پرچم اسلام را در آينده كسانى بدست خواهند گرفت كه عاشق خدا و مجاهد و با صلابت باشند. «يأتى اللَّه بقوم يحبّهم و يحبّونه... اعزّة على الكافرين يجاهدون فى سبيل اللّه» 16- جنگ روانى، در مؤمنين واقعى اثرى ندارد. «لا يخافون لومة لائم» 17- فضل خداوند، محدود نيست وبه هركس به قدر لياقتش عالمانه عطا مىكند. «واللَّه واسع عليم» 18- اگر خداوند به شخصى لطفى كرد، آگاهانه است. «واسع عليم»
تفسیر نمونه
پس از بحث درباره منافقان ، سخن از مرتدانى كه طبق پيش بينى قرآن بعدها از اين آئين مقدس روى بر مى گرداندند به ميان مى آورد و به عنوان يك قانون كلى به همه مسلمانان اخطار مى كند: اگر كسانى از شما از دين خود بيرون روند، زيانى به خدا و آئين او و جامعه مسلمين و آهنگ سريع پيشرفت آنها نمى رسانند، زيرا خداوند در آينده جمعيتى را براى حمايت اين آئين برمى انگيزد. (يا ايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم ) سپس صفات كسانى كه بايد اين رسالت بزرگ را انجام دهند، شرح مى دهد: 1 - آنها به خدا عشق مى ورزند و جز به خشنودى او نمى انديشند هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند. (يحبهم و يحبونه ). 2 و 3 - در برابر مؤ منان خاضع و مهربان و در برابر دشمنان و ستمكاران ، سرسخت و خشن و پرقدرتند. (اذلة على المؤ منين اعزة على الكافرين ). 4 - جهاد در راه خدا به طور مستمر از برنامه هاى آنها است . (يجاهدون فى سبيل الله ). 5 - آخرين امتيازى كه براى آنان ذكر مى كند اين است كه در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق ، از ملامت هيچ ملامت كننده اى نمى هراسند. (و لا يخافون لومة لائم ). در حقيقت علاوه بر قدرت جسمانى ، چنان شهامتى دارند كه از شكستن سنتهاى غلط و مخالفت با اكثريتهائى كه راه انحراف را پيش گرفته اند، و با تكيه بر كثرت عددى خود ديگران را به باد استهزاء مى گيرند، پروائى ندارند. بسيارى از افراد را مى شناسيم كه داراى صفات ممتازى هستند، اما در مقابل غوغاى محيط و هجوم افكار عوام و اكثريتهاى منحرف بسيار محافظه كار، ترسو، و كم جرئتند، و زود در برابر آنها ميدان را خالى مى كنند، در حالى كه براى يك رهبر سازنده و افرادى كه براى پياده كردن افكار او وارد ميدان مى شوند، قبل از هر چيز چنين شهامتى لازم است ، عوام زدگى ، محيط زدگى ، و امثال آن كه همگى نقطه مقابل اين امتياز عالى روحى هستند، سد راه بيشتر اصلاحات محسوب مى گردند. و در پايان مى گويد: بدست آوردن اين امتيازات ، (علاوه بر كوشش انسان ) مرهون فضل الهى است كه به هر كس بخواهد و شايسته ببيند مى دهد. (ذلك فضل الله يؤ تيه من يشاء). او است كه دايره فضل و كرمش ، وسيع و به آنها كه شايستگى دارند آگاه است . (و الله واسع عليم ). درباره اينكه آيه فوق اشاره به چه اشخاصى مى كند و منظور از اين ياوران اسلام كيانند كه خدا آنها را به اين صفات ستوده است ! در روايات اسلامى و سخنان مفسران بحث بسيار ديده مى شود. در روايات زيادى كه از طرق شيعه و اهل تسنن وارد شده مى خوانيم كه اين آيه در مورد على (عليه السلام ) در فتح خيبر، يا مبارزه با ناكثين و قاسطين و مارقين (آتش افروزان جنگ جمل ، و سپاه معاويه ، و خوارج ) نازل شده است و لذا مى بينيم كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بعد از عدم توانائى عده اى از فرماندهان لشگر اسلام براى فتح خيبر، يك شب در مركز سپاه اسلام رو به آنها كرد و فرمود: لا عطين الراية غدا رجلا، يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله ، كرارا غير فرار، لا يرجع حتى يفتح الله على يده : به خدا سوگند پرچم را فردا به دست كسى مى سپارم كه خدا و پيامبر را دوست دارد و خدا و پيامبر نيز او را دوست دارند، پى در پى به دشمن حمله مى كند و هيچگاه از برابر آنها نمى گريزد و از اين ميدان باز نخواهد گشت ، مگر اينكه خدا به دست او پيروزى را نصيب مسلمانان مى كند. <120> در روايت ديگرى مى خوانيم هنگامى كه از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) درباره اين آيه سؤ ال كردند دست خود را بر شانه سلمان زد و فرمود: اين و ياران او و هموطنان او هستند. و به اين ترتيب از اسلام آوردن ايرانيان و كوششها و تلاشهاى پرثمر آنان براى پيشرفت اسلام در زمينه هاى مختلف ، پيشگوئى كرد. سپس فرمود: لو كان الدين معلقا بالثريا لتناوله رجال من ابناء الفارس : اگر دين (و در روايت ديگرى اگر علم ) به ستاره ثريا بسته باشد و در آسمانها قرار گيرد، مردانى از فارس آن را در اختيار خواهند گرفت . <121> و در روايات ديگرى مى خوانيم اين آيه درباره ياران مهدى (عليه السلام ) نازل شده است كه با تمام قدرت در برابر آنها كه از آئين حق و عدالت مرتد شده اند مى ايستند و جهان را پر از ايمان و عدل و داد مى كنند. شكى نيست كه اين روايات كه در تفسير آيه وارد شده با هم تضاد ندارد، زيرا اين آيه همانطور كه سيره قرآن است يك مفهوم كلى و جامع را بيان مى كند كه على (عليه السلام ) يا سلمان فارسى مصداقهاى مهم آن مى باشند و كسان ديگرى كه اين برنامه ها را تعقيب مى كنند نيز شامل مى شود، هر چند در روايات از آنها ذكرى نشده باشد. ولى متاسفانه تعصبهاى قومى در مورد اين آيه به كار افتاده و افرادى را كه هيچگونه شايستگى ندارند و هيچيك از صفات فوق در آنها وجود نداشته به عنوان مصداق و شان نزول آيه شمرده اند، تا آنجا كه ابو موسى اشعرى كه با حماقت كم نظير و تاريخى خود، اسلام را به سوى پرتگاه كشانيد، و پرچمدار اسلام ، على (عليه السلام ) را در تنگناى سختى قرار داد از مصاديق اين آيه شمرده اند! <122> اصلاح قسمت اخير اين جلد، در جوار خانه خدا، در مكه مكرمه هنگام تشرف براى مراسم پرشكوه عمره انجام گرفت در حالى كه قلم را به زحمت مى توانستم بدست بگيرم و دستم ناراحت بود. جالب اينكه همان تعصبها را كه در كتب علمى مى بينيم به طرز شديد - ترى در ميان افراد عامى و حتى دانشمندان آنها در اينجا مشاهده مى كنيم گويا دستى در كار است كه مسلمانان هيچگاه متحد نشوند، اين تعصب حتى به تاريخ پيش از اسلام نيز سرايت كرده و خيابانى كه نزديك خانه كعبه به عنوان شارع ابو سفيان جلب توجه مى كند در حال حاضر از شارع ابراهيم الخليل بنيانگزار مكه شكوهمندتر است ! نسبت شرك دادن به بسيارى از مسلمانان ، براى يك دسته از متعصبين اين سامان مساوى با آب خوردن است ، تكان بخورى فرياد مشرك مشرك بلند مى شود گويا اسلام دربست از آنها است و آنها متوليان قرآنند و بس ، و اسلام و كفر دگران به ميل آنها واگذار شده كه با يك كلمه هر كس را بخواهند مشرك و هر كس را بخواهند مسلمان بگويند! در حالى كه در آيات فوق خوانديم خداوند به هنگام غربت اسلام سلمان و امثال او را براى عظمت اين آئين بزرگ بر مى انگيزد، و اين بشارتى است كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) داده است . شگفت انگيز اين است كه مساله توحيد كه بايد رمز وحدت مسلمين گردد دستاويزى شده براى تشتت صفوف مسلمين و نسبت دادن مسلمانان به شرك و بت پرستى . تا آنجا كه يكى از افراد مطلع به بعضى از متعصبان آنها گفته بود ببينيد كار ما و شما به كجا رسيده كه اگر اسرائيل بر سر ما مسلط شود جمعى از شما خوشحال مى شوند و اگر شما را بكوبد جمعى از ما! آيا اين همان چيزى نيست كه آنها مى خواهند!! ولى از انصاف نبايد گذشت با تماسهاى مكررى كه با عده اى از علماى آنها داشتم روشن شد كه فهميده ها غالبا از اين وضع ناراحتند مخصوصا يكى از علماى يمن در مسجد الحرام در بحثى كه در زمينه حد و حدود شرك بود در حضور بعضى از بزرگان مدرسين حرم مى گفت مساله نسبت دادن اهل قبله به شرك گناه بسيار بزرگى است كه پيشينيان آنرا بسيار مهم مى شمردند، اين چه كارى است كه افراد غير وارد مرتبا مردم را متهم به شرك مى كنند آيا آنها نمى دانند چه مسؤ ليت بزرگى را بر عهده مى گيرند.
پاورقی :
120-در تفسير برهان و نور الثقلين روايت متعددي از ائمه اهلبيت در اين باره نقل شده و از دانشمندان اهل تسنن «ثعلبي» نيز اين روايات را نقل کرده است (به کتاب احقاق الحق جلد 3 صفحه 200 مراجعه شود).
121-مجمع البيان جلد سوم صفحه 208 - نور الثقلين جلد اول صفحه 642 - اوب نعيم اصفهاني «در حلية» جلد ششم صفحه 64 حديث را با عبارت «لو کان العلم منوطا بالثريا لتناوله رجال من ابناء فارس» نقل کرده است ، ولي ابن عبدالبر در «استيعاب» جلد 2 صفحه 577 لو کان الدين عند الثريا لنا له سلمان ... نقل نموده است.
122-تفسير طبري جلد ششم صفحه 184 - ولي در بعضي از روايات ، تنها نام از قوم ابوموسي به ميان آمده که اشاره به اهل يمن است که براي ياري اسلام در لحظات حساس کوشيدند. و به طور اشاره خود ابوموسي از اين موضوع استثناء شده است در حالي که درباره سلمان مي خوانيم : خودش و قومش مشمول اين آيه اند.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 09,مه,2025